انتخاب بهترین پوز ها برای یک شات
وقتی شما در حال خلق بازی کاراکتر تان هستید، چگونه تصمیم می گیرید که از چند پوز استفاده کنید؟ مشکل اینجاست که ممکن است با ندانستن این موضوع بسیار راحت سردرگم بشوید. فضای کافی برای اینکه اجازه دهید تا ذهن کاراکتر خودش فرصت پردازش را داشته باشد باید وجود داشته باشد. در این مطلب قصد داریم تا یاد بگیریم که چگونه برای یک شات پوز ها را انتخاب کنیم.
وقتی ما در حال خلق بازی برای یک کاراکتر هستیم.، یک انیماتور چگونه تصمیم می گیرد که چند پوز را برای این حرکت انتخاب کند؟ موقعیت های مختلف در قسمت های مختلف دیالوگ می تواند ایده های گوناگونی را برای پوز ها بدهد. مشکل اینجاست که ممکن است با ندانستن این موضوع بسیار راحت سردرگم بشوید. تلاش برای گنجاندن تعداد پوز های بالا در یک شات با زمان کوتاه یک ارتباط نا مانوس برای حرکات را ایجاد می کند و اینگونه به نظر می رسد که کاراکتر مجبور به انجام کاری شده است بر خلاف چیزی که ما در دنیای واقعی شاهد آن هستیم. فضای کافی برای اینکه اجازه دهید تا ذهن کاراکتر خودش فرصت پردازش را پیدا کند باید وجود داشته باشد تا درباره دیالوگ ها و کار هایی که انجام می دهد اینگونه به نظر برسد که خودش در حال تصمیم گیری است.
در این سکانس، کاراکتر «لینگوئینی» تنها دارای دو پوز اصلی است، بله درست است تنها دو پوز. تمام چیز ها با شدت کم و زیاد با این پوز ها شباهت دارند. باقی حرکات و ژست ها برای حمایت و پشتیبانی از دیالوگ استفاده می شود. حرکات ناخودآگاه.
خب چطور می شود این سکانس را در دو پوز و یا مقدار بسیار کم خلاصه کرد؟ این پوز ها زمانی که احساسات کاراکتر در طول حرکاتش در حال حس شدن است کاهش می یابد. آیا احساسات تغییر می کنند؟ اگر به جز این است. چرا احساسات تغییر می کنند، زمانی که تغییر می کنند چه چیزی باعث این تغییر می شوند؟ واقعا به همین سادگی است. بدن شما مقدار مشخصی از انرژی و تنش عضلانی را بسته به احساس شما نگه می دارد.
برخی احساسات، همچون ناراحتی، خستگی، معمولا داری یک تنش عضلانی بسیار کم هستند، به این معنی که حرکات بدن به شدت افت می کند، دست ها و پا ها به نظر سنگین تر و کم تحرک تر به نظر می رسند و حرکات به طور کلی آرام تر صورت می گیرند.
احساسات ما همچون عصبانیت و ترس تنش عضلانی بیشتری دارند، به این معنی که حرکات ما به صورت سریع و انفجاری صورت می گیرد، یک جمع شدگی سریع در شانه ها، دست ها و یا عضلات دیگر. حرکات به صورت کلی بسیار سریع و در زمان کم اتفاق می افتد. در اینجا و به دلیل این اتفاقات سریع مجبور به استفاده از پوز های بیشتر و گوناگون تری هستیم.
در این شات لینگوئینی دارای دو پوز اصلی است که در طول سکانس از آن استفاده میشود. ۱) “تو یک موش، چه کار کردی؟“ جایی که او به جلو خم می شود و به ظرف شیشه ای که موش در آن است خیره می شود.
۲) ” من، آن ها انتظار دارند که من این کار را دوباره انجام دهند، اما نمی دانم چطور” خب برای اولین پوز، او به جلو قوز می کند و به ظرف شیشه ای خیره می شود و با موش صحبت می کند. و برای دومین پوز، او به ظرف شیشه ای نزدیک تر می شود، کمی قامت خود را راست می کند، و به هیچ چیز خارجی هیچ توجه نمی کند، او بیشتر با خودش صحبت می کند.
در حین پیشرفت زمانی سکانس به جلو، شدت هیجانات لینگوئینی کم رنگ تر می شود. اما تا زمانی که او تصمیم به کناره گیری تا انتهای سکانس را می کند، در همین پوز های ۱ و ۲ باقی می ماند. گوناگونی این پوز ها با توجه به شدت حرکات تغییر می کنند، و عضلات در طول سکانس تنش کم تر و کم تری را نگه می داند. حرکت از یک حرکت سریع به یک حرکت کند تر و حساب شده تر تغییر می کند.
هر چیز دیگری که در بین این پوز ها اتفاق می افتد ژست ها هستند. این ژست ها از حالت اصلی کاراکتر در بیان دیالوگ حمایت می کنند. آن ها ژست های دست، بالا انداخت شانه، دست تکان دادن و … هستند. این ژست ها معمولا نتیجه حرکات ناخودآگاه انسان در بیان احساسات و حالت هایش است و بعد از عمل اصلی اتفاق می افتد که به آن عمل بر میگردد.
اگر شما با دقت به ژست های سر، شانه، دست ها که به بدن به خوبی به بدن متصل شده اند نگاه کنید، یک انتقال وزن مختصر برای انجام این ژست ها صورت می گیرد و این حرکات به صورت مصنوعی و همچون عروسک خیمه شب بازی صورت نمی گیرد. این انتقال وزن ها قسمت های پاینی بدن را نیز درگیر می کند، اما ما در این سکانس پاهای او را نمی بینیم. هر اندازه که بدن درگیر انجام عملی شود به هم اندازه نیز حرکات قابل باور تر می شوند.
این ژست ها همچنین در خدمت لایه های ریتم درست در شات هستند. این لایه ها همچون اجزای یک ارکستر هستند. پوز های اصلی همچون ریتم اصلی و پایه ای در شات هستند، ژست ها همچون ریتم های ملودی و حرکات کوچک همچون پلک زدن، تکان های سر همچون زایلون یا پیکولو هستند. این لایه های ریتم باعث می شوند تا شات ما عمق پیدا کند و شما از دیدن این هارمونی لذت ببریم. اگر شما به صورت مکرر و پشت سر هم به دیالوگ های یک شات گوش دهید، این موارد را به خوبی می توانید درک کنید و برای ان برنامه خوبی بدست آورید. انجام دادن این موارد قبل از برنامه ریزی برای انجام شات کمک فراوانی به درست شدن این لایه های ریتم می کند.
لحظه های کوتاه سکوت در طول شات از اهمیت بالایی برخوردار هستند. این لحظه ها micro-pause ها نام دارند. Micro-pause ها به قسمت هایی گفته می شود که کاراکتر در حال سکوت است و در حال فکر کردن است. هر زمانی که کاراکتر در حال سعی کردن برای بیان کلمه درست، یا عکس العمل مناسب است این micro-pause ها بسیار مهم و برای قابل باور تر شدن سکانس کمک شایانی می کنند. این نکته را نیز باید در نظر داشت که این micro-pause ها باید بسیار کوتاه باشد چون معمولا عملیات فکر کردن بسیار سریع انجام می شود.
دوباره به لایه های ریتم باز می گردیم و اگر بخواهیم micro-pause ها را در این مثال تعریف کنیم، به لحظات کوتاه سکوت در موسیقی تلقی می شود که یکی از ارکان اصلی موسیقی می تواند به حساب بیاید.
منبع: animationmentor
خانه انیمیشن
این مطلب چقدر مفید بود؟
به این پست امتیاز دهید!
متوسط آرا ۲٫۵ / ۵٫ ۲
اولین نفری باشید که به این پست رای می دهید!