اخبارمقالات

رقابت بین نفرت‌ انگیز‌ها

5.23Kviews
۵
(۱)

پس از سال‌ها که در سینمای غرب رویکرد قهرمان‌سازی انسان‌ها و فوق انسان‌ها در
بین اذهان ادامه پیدا کرد چند سالی است که این شیوه به صورتی کاملا برعکس، نوسازی و عملیاتی شده است
.


دیگر در سینمای غرب انسان‌های عادی و حتی انسان‌هایی که پیش از این در شمایل قهرمان بودند نمی‌توانند از عهدهٔ این وظیفه برآیند و در بعضی شرایط، خود منبع شر می‌شوند. در انیمیشن‌های چند سال اخیر به وفور این موضوع قابل رویت است. انسان دیگر نمی‌تواند قهرمان ذهن و زندگی بشر باشد. در این محصولات، شخصیت‌های بد، همیشه بد نیستند، شیطان همیشه در پی شر بودن و شرارت نیست و

این آثار مشهور تقریبا در کشور ما هم به صورت رسمی و هم به فور دوبله و پخش شده است. یکی از این نمونه‌ها انیمیشن «من نفرت‌انگیز» (Despicable Me): است:

در حومه‌ای شاد زیبا در اطراف شهر در همسایگی‌هایی که در آن خانه‌هایی سفید با چمن‌های تازه و پرچین‌هایی رنگین قرار دارد خانه‌ای بزرگ سیاه با چمن‌هایی پژمرده خودنمایی می‌کند. در زیر این خانه، بدون اینکه همسایگان بدانند مخفیگاهی بس بزرگ و رمز آلود قرار گرفته. جایی که پر است از موجوداتی به نام می‌نیون که ارتش «گرو» هستند برای بزرگ‌ترین سرقت تاریخ. سرقت ماه! گرو که از همه جهت ستمکار و بدطینت است با انبار‌هایی پر از سلاح‌های کوچک کننده، فریز کننده و خودرویی که هم در زمین آمادهٔ رزم است هم در هوا، تمام افرادی را که در سر راهش قرار بگیرند، نابود می‌کند… تا روزی که با سه دختر بچهٔ مظلوم و تنها روبرو می‌شود کسانی که به او طوری می‌نگرند که تاکنون کسی به وی آنگونه نگریسته: یک پدر بالقوه! و بزرگ‌ترین تبه کار دنیا با چالشی به نام مارگو، ادیتواگنس روبرو می‌شود

مطالعه کنید:  انیمیشن ایرانی "خط قرمز" برنده فستیوال فیلم کانادایی شد

انیمیشنی که در آن گرو شخصیت شیطانی که در‌‌ همان اپتدا شیطنت‌ها و دیگر آزاری‌های وی به طرز کاملا زیبا و حرفه‌ای به نمایش گذاشته شده محور داستان قرار می‌گیرد.

در بدو امر وی مانند سایر شخصیت‌های منفی داستان‌های انمیشنی دارای خانه‌ای مرموز و ترسناک است. داستان تا جایی ادامه پیدا می‌کند که ۳ دختر بچهٔ یتیم وارد زندگی وی می‌شوند و مسیر داستان طوری پیش می‌رود که به مخاطب فهمانده می‌شود که شر و ظلم همیشه بد نیستند و در عین این شرارت دارای قلبی عاطفی و مهربان هستند.

فیلم بشدت دارای زیبایی‌های بصری و طنز آمیز است. قدرت ترکیب عناصر تصویری و مفهومی مورد نظر سازندگان بحدی است که در انتهای فیلم، مخاطب حس بد بودن را در درون خود دچار تردید می‌بیند. تصور مخاطب تغییر می‌کند. نماد «گرو» حرف G است که به حالت تک چشم طراحی شده است

برای اکثر مخاطبان فیلم‌های آمریکایی و غربی بدیهی است که این قدرت سینمایی از هیچ نمادی بی‌دلیل استفاده نمی‌کند. تک چشم نمادی است که در بین استراتژی‌های سینمایی غرب به جای نماد‌های ادیان برای ضد خدا و شیطان تعریف می‌شود. شخصیت‌های کوچک و بامزه‌ای هم هستند که با نام می‌نیون شناخته شده‌اند و برای گرو کار می‌کنند. موجوداتی که در ضمن حرکات حماقت آمیز هیچ منشا بیرونی مشخصی برای تولید و تکثیر ندارند. موجوداتی که در بین آن‌ها تک چشم هم وجود دارد. در این انیمیشن شیطان هم دارای دفتر کار است که به طرح‌های شیطانی وام می‌دهد. اما گرو به خاطر خرابکاری‌ها و بدهکاری‌ها از دریافت وام باز می‌ماند.

مطالعه کنید:  کمپانی اتودسک آپدیت جدید نرم افزار تری مکس (2020.1) را منتشر کرد

نکتهٔ جالب آن است که رقیب و شخصیت منفی فیلم یک انسان عادی است که به شیطان می‌گوید پدر. محل زندگی وکتور (شخصیت انسانی منفی) شبیه محل زندگی قهرمان‌های داستان‌های قدیمی است که پیشرفته و دارای تم سفید است. اصل رقابت بین گرو و وکتور بر سر دستگاهی است که چینی‌ها اختراع کرده‌اند و اجسام بزرگ را بسیار کوچک می‌کند-البته برای مدت کوتاهی

اما به واقع این سرمایه گذاری سنگین برای ساخت یک چنین اثری که از لحاظ داستانی و تصویری قابل ستایش است با چه هدفی دنبال می‌شود؟ ۶۹ میلیون دلار سرمایه برای ساخت یک اثر. البته درمیان انیمیشن‌های شرکت‌هایی مثل یونیورسال این ارقام زیاد به چشم نمی‌آید. این نکته برای همه غیر قابل انکار است که قدرتی که می‌تواند چنین اثری در دنیا تولید و توزیع کند قطعا باید بر جهان تفکر و هژمونی آن سلطه داشته باشد

تغییر مفهوم خیر و شر در این سطح و با این ترفند قطعا امری است که باید در پایه‌ای‌ترین سطح یعنی ذهن کودکان آغاز شود.. من نفرت انگیز با فروشی بالغ بر ۲۵۱ میلیون دلار به عنوان اثر محبوبی در سطح جهان شناخته شده است. این در حالی است که قسمت دوم این مجموعه امسال روی پردهٔ سینماهای دنیا رفته و با فروشی حدوده ۳۱۵ میلیون دلار شروع بسیار شگفت آوری را در بین آثار مطرح دنیا آغاز کرده است. حال سئوال اینجاست که تغییر یک مفهوم و یک اصل که برای اکثر مردم جهان دارای تعاریف نسبتا یکسانی است باید از چه ابزار‌هایی استفاده کرد؟

چه زمانی باید بیاید تا در سینمای جدا مانده ایران در انیمیشن‌هایمان برای آموزش مفاهیم درستی که از دید خود ما بر پایهٔ حق است رویکردی جدید را شاهد باشیم؟ روند کنونی دنیا و روند حلزونی و لاک پشتی پیشرفت در آثار تولیدی ایرانی تا کی قرار است در رقابت‌های داخلی به فروش‌های زیر ۵ میلیارد و بی‌توجهی مسئولین ادامه دهد؟ آیا واقعا باید فیلم‌های زرد و کلیشه‌ای به فروش‌های میلیاردی دست یابد و حتی نشود یکی از آن‌ها را برای شرکت در جشنواره‌های خارجی برد؟ 

مطالعه کنید:  پرفروش‌ترین و بهترین انیمیشن های جهان که حتما باید ببینید

«من نفرت انگیز» نمونهٔ کامل و موفقی از حرکت جدید و آهسته‌ای ست که رهبران افکار غرب برای تغییر نگرش و مفاهیم در ذهن بشر در برنامه دارند. اثری که در آن هیچ خبری از مفاهیم دینی، خدا و حداقل‌هایی که تاکنون در این آثار به آن‌ها توجه می‌شود وجود ندارد. قدرت رسانه‌ای و شناخت نقاط ضربه پذیر مخاطب مساله‌ای است که به آن در سینمای ایران و رسانه‌های تصویری هیچ توجهی نمی‌شود تصور نمی‌کنم که بتوان سینمای غرب را با سینمای گیشه‌پسند ایرانی مقایسه کرد ولی می‌توان در سطح نازل‌تری شروع به حرکت کرد و باید حرکت کرد.

خبر آنلاین

این مطلب چقدر مفید بود؟

به این پست امتیاز دهید!

متوسط آرا ۵ / ۵٫ ۱

اولین نفری باشید که به این پست رای می دهید!

Leave a Response

5 + 1 =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.