زیباترین انیمیشنهای تاریخ سینما که با دست طراحی شدهاند
والت دیزنی سال ۱۹۳۷ با انتشار «سفید برفی و هفت کوتوله» (Snow White and the Seven Dwarfs) تحول عظیمی در صنعت انیمیشن ایجاد کرد و به تردیدها در مورد این که آیا انیمیشنها میتوانند به فیلمهای سینمایی بلند تبدیل شوند، پایان داد. سفید برفی موفقیتهای زیادی در زمینهی تجاری و انتقادی کسب و این پیام را به جهان مخابره کرد که فیلمهای انیمیشنی حالا حالاها در صنعت سینما حضور دارند و قرار نیست جایی بروند.
از آن زمان تا به حال صنعت انیمیشن رشد چشمگیری داشته و میلیونها نفر در سراسر دنیا مشتاق تماشای تازهترین آثار این ژانر هستند؛ به طوری که بزرگترین کمپانیهای فیلمسازی تولید منظم انیمیشن را در برنامهی کاریشان قرار دادند. با این حال این روزها اکثر انیمیشنها به صورت کامپیوتری طراحی میشوند و خیلی وقت است که از طراحی شخصیتها به صورت دستی فاصله گرفتیم.
در سالهای اخیر فیلمهای انیمیشنی کمی به روش سنتی ساخته شدند و با توجه به زیبایی بصری این آثار بسیاری از سینما دوستان از کم رنگ شدن این شکل از فیلمسازی ناراحت هستند و برای احیای روشهای سنتی تمام تلاششان را میکنند. در این مقاله بعضی از چشمنوازترین انیمیشنهای تاریخ سینما که به صورت دستی طراحی شدند را با هم مرور میکنیم تا علاوه بر حظ بصری، گامی هرچند کوچک در راستای توجه به شیوههای سنتی انیمیشنسازی برداریم.
۱- پینوکیو (Pinocchio)
- سال انتشار: ۱۹۴۰
- کارگردان: بن شارپستن، همیلتون لانگ
- صداپیشگان: کلیف ادواردز، دیکی جونز، کریستین راب، والتر کتلت
- امتیاز IMDb انیمیشن: ۷.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز انیمیشن: ۱۰۰ از ۱۰۰
دیزنی برای ادامهی راهی که با ساخت سفید برفی و هفت کوتوله آغاز کرده بود، فشارهای زیادی را متحمل شد. خوشبختانه با اکران پینوکیو به عنوان دومین انیمیشن سینماییاش نه تنها به همهی وعدهووعیدها عمل کرد بلکه به عنوان امپراتور بلامنازع گیشه هم شناخته شد. در پینوکیو نوآوریهای زیادی هم انجام شد که از جملهی آنها میتوان به استفاده از دوربین مولتی پلن اشاره کرد که باعث به وجود آمدن ابعاد شگفتانگیزی شد.
صحبت کردن دربارهی میزان زیبایی این انیمیشن دشوار است ، به طوری که طراحی هیچ شخصیتی بر دیگری برتری ندارد و به همین دلیل هم تمام شخصیتها از پینوکیو و پدر ژپتو گرفته تا فرشتهی مهربان برای همیشه در تاریخ سینما و حافظه نسلهای زیادی ماندگار شدند. همچنین پینوکیو چند صحنهی وهمآلود هم دارد که به دلیل طراحی دستی دقیق و بینقص، حس ترس و وحشت را به خوبی منتقل میشود.
پینوکیو پر از جزئیات شگفتانگیز است و به لطف تلاشهای انیماتورها موضوعی به سادگی باز کردن پنجره در شب هم واقعی و زیبا به نظر میرسد؛ برای درک این جزئیات به انعکاس نور ماه بر صورت شخصیتها توجه کنید، جزئیاتی که در بسیاری از انیمیشنهای مدرن و پرخرج امروزی رعایت نمیشوند.
اگرچه بیش از ۸۰ سال از اکران پینوکیو در سینماها میگذرد اما هنوز هم بسیاری از متخصصان معتقدند پینوکیو یکی از انیمیشنهای درخشان و استاندارد دیزنی است که با توجه به ظرافت و زیبایی بصری این فیلم، دور از انتظار هم نیست.
۲- فانتازیا (Fantasia)
- سال انتشار: ۱۹۴۰
- کارگردان: ساموئل آرمسترانگ، جیمز آلگار و…
- صداپیشگان: لئوپولد استوکوفسکی، دیمز تیلور
- امتیاز IMDb انیمیشن: ۷.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز انیمیشن: ۹۵ از ۱۰۰
استودیو دیزنی همیشه در تلاش بود تا نوآوریهایی ارائه کند و دستاوردهای قبلیاش را توسعه دهد و این اتفاق مطمئنا در فانتازیا به عنوان سومین فیلم سینمایی بلند دیزنی به وقوع پیوست. این فیلم در حقیقت تمام ویژگیهای یک کنسرت کلاسیک تمام عیار را دارد و در کنار صحنههای چشمنواز انیمیشنی، مجموعهای بینظیر است که بعد از ۸۰ سال هنوز هم حس و حال خوبی در مخاطب ایجاد میکند.
قطعهی کلاسیک «شاگرد جادوگر» (The Sorcerer’s Apprentice) ساختهی پل دوکا از مشهورترین قطعات موسیقی فیلم است و در خلال پخش آن با میکی موس به عنوان یکی از شخصیتهای نمادین دیزنی آشنا میشویم. هر سکانس اما در نوع خود شایسته و قابل تقدیر است و با ترکیب مجموعهای از سبکهای منحصربهفرد، شاهکاری به نام فانتازیا خلق میشود که از نفسگیرترین تجربههای انیمیشنی تمام عمرتان است.
تعداد بیشماری سبک و تکنیک در فانتازیا به کار رفته؛ از افتتاحیهی آوانگارد فیلم تا سبک سنتیتر دیزنی در «رقص ساعتها» و رویکرد واقعگرایانهترش در «آیین بهار» و صد البته طبیعت مسحور کننده در «شب بر فراز کوه سنگی». تقریبا هر لحظه از فانتازیا از نظر سبک انیمیشنسازی منحصربهفرد است.
فانتازیا با ۱۲۶ دقیقه طولانیترین انیمیشن دیزنی است و مجموعهی بینظیری از بهترین قطعات کلاسیک دنیا است اما در کنار همهی اینها ویترین جادویی از طراحی بهترین انیماتورها است. این انیمیشن لحظات جادویی زیادی دارد اما بدون شک «شب بر فراز کوه سنگی» از آن سکانسهایی است که هم چشمنواز است و هم به لطف موسیقی مودست موسورگسکی گوشنواز هم است.
۳- زیبای خفته (Sleeping Beauty)
- سال انتشار: ۱۹۵۹
- کارگردان: کلاید جرونیمی، لس کلارک و…
- صداپیشگان: مری کاستا، بیل شرلی، النور آدلی، ورنا فلتون، باربارا لودی، تیلور هولمز
- امتیاز IMDb انیمیشن: ۷.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز انیمیشن: ۸۹ از ۱۰۰
در حالی که فیلمهای دیزنی از سبک و سیاق نسبتا ثابتی پیروی میکردند، انتشار یک فیلم از مجموعه انیمیشنهای کلاسیک دیزنی تغییر گستردهای در شیوهی همیشگی این استودیو ایجاد کرد؛ زیبای خفته محصول سال ۱۹۵۹. این اتفاق تا اندازهی زیادی مرهون زحمات ایویند ارل به عنوان انیماتور بود که نقاشیهای پسزمینهی منحصربهفردش به طور قابلتوجهی با آثار پیشین دیزنی در تضاد بود.
این در حالی است که ایویند ارل پیش از اکران زیبای خفته استودیو دیزنی را ترک کرد و این طور به نظر میرسید که در نزاع با این کمپانی شکستخورده است اما خیلی زود مشخص شد نه تنها پیروز میدان است بلکه سبک و سیاق منحصربهفردش در طراحی، منجر به ساخت یکی از انیمیشنهای خاص و چشمنواز دنیا شد.
الهامات قرونوسطایی ارل در سراسر فیلم احساس میشود. او جنگلی کاملا مسحورکننده طراحی کرده که به این انیمیشن شور و حرارت خاصی میبخشد. یکی از ساختارشکنیهای او استفاده از پالت رنگی درخشان بود که تا آن زمان در طراحیهای قرونوسطایی بیسابقه بود و به جای رنگهای درخشان معمولا از رنگهای سرد از جمله خاکستری و قهوهای استفاده میشد.
زیبای خفتهی دیزنی را بدون اغراق میتوانیم در زمرهی آثار هنری قرار دهیم که شباهت زیادی به تابلوهای نقاشی چشمنواز دارند و تصاویر هر سکانس را میتوان قاب کرد و به دیوار زد.
۴- راز نیمح (The Secret of NIMH)
- سال انتشار: ۱۹۸۲
- کارگردان: دان بلات
- صداپیشگان: هرمیون بادلی، جان کارادین، الیزابت هارتمن، درک جاکوبی
- امتیاز IMDb انیمیشن: ۷.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز انیمیشن: ۹۳ از ۱۰۰
انیماتور افسانهای دان بلات کارش را با دیزنی آغاز کرد و در فیلمهایی مثل «رابینهود» (Robin Hood) و «وینی پو و تیگر هم» (Winnie the Pooh and Tigger Too) با این استودیو همکاری داشت. اما در اواخر دههی ۷۰ میلادی دیزنی را ترک کرد و گروهی از انیماتورهای درجه یک دیگر را هم با خود برد تا شرکت انیمیشنسازیاش را تشکیل دهد. بالاخره رویای بلات تحقق پیدا کرد و همراه موریس سالیوان استودیو «سالیوان بلات» را تاسیس کردند و سال ۱۹۸۲ با راز نیمح به صورت رسمی وارد دنیای انیمیشنسازی شدند.
با نگاهی به راز نیمح میفهمیم که چرا دان بلات با دیزنی به مشکل خورد؛ زیرا فضای کلی این انیمیشن کاملا تاریک و ترسناک است که با سیاستهای دیزنی در آن دوره مغایرت داشت. در حقیقت این استودیو پس از پینوکیو سراغ ساخت چنین آثاری نرفته بود.
راز نیمح از بروز جنبههای تاریکش هراسی ندارد اما تعادل خوبی میان این فضای ترسناک و خانواده پسند بودن اثر برقرار کرده که کار سادهای هم نیست. ماجرا دربارهی موشی به نام خانم بریسبی است که برای نجات زندگی پسرش مجبور میشود وارد دار و دستهی موشهای صحرایی شود. این انیمیشن مملو از سکانسهای چشمنواز و تماشایی است که از جملهی آنها میتوان به سکانس لالایی اشاره کرد. همچنین لحظات دلهرهآوری مثل فاش شدن راز هم در این انیمیشن وجود دارد که حقیقتا خیرهکننده و ترسناک است.
راز نیمح ارجاعات خیرهکنندهای به گوتیک آمریکایی دارد و نسبت به همتایانش در دیزنی از المانهای توهمزا و پالتهای رنگی تیرهتری استفاده کرده است.
۵- پوکوهانتس (Pocahontas)
- سال انتشار: ۱۹۹۵
- کارگردان: اریک گلدبرگ
- صداپیشگان: مل گیبسون، لیندا هانت، کریستین بیل، جو بیکر، آیرین بدارد
- امتیاز IMDb انیمیشن: ۶.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز انیمیشن: ۵۵ از ۱۰۰
دیزنی با ساخت انیمیشنهای سینمایی «دیو و دلبر» (Beauty and the Beast)، «علاءالدین» (Aladdin) و «شیرشاه» (The Lion King) دستنیافتنی به نظر میرسید و دقیقا در اوج دوران رنسانسش قرار داشت. با این حال به ایدههایی فراتر از تولیدات اخیرش فکر میکرد و به همین دلیل هم پوکوهانتس را راهی سینماها کرد.
دیزنی قصد داشت با پوکاهانتس کاری کند که تا پیش از آن هیچ وقت موفق به انجامش نشده بود؛ تسلط بر اسکار و کسب جایزهی بهترین فیلم. البته این اتفاق هیچ وقت به وقوع نپیوست و در عوض پوکوهانتس با استقبال متوسط مخاطبان در گیشه مواجه شد و از جانب منتقدان هم نظرات ضد و نقیضی دریافت کرد. علت این اتفاق هم تحریفهای واضح تاریخی بود که در تار و پود داستان تنیده شده بود.
اگرچه پوکوهانتس در آن سال نتوانست اسکار بهترین فیلم را از آن خود کند و برای استودیو دیزنی هم یک شکست تجاری به حساب آمد اما حالا میتوانیم با قطعیت بگوییم که این فیلم از نظر دستاوردهای بصری یک گام رو به جلو برای دیزنی بود.
برای درک زیبایی بصری پوکوهانتس کافی است به سکانس موزیکال «رنگهای باد» (Colors of the Wind) نگاهی بیندازید. ترانهی این سکانس برندهی جایزهی اسکار بهترین ترانهی اصلی شد و گوش سپردن به آن در کنار انفجار رنگها تجربهای به واقع شگفتانگیز است؛ برای مثال به سکانس ایستادن پوکوهانتس بر فراز قله و عبور رنگینکمانی از برگها بر صورتش توجه کنید.
کیفیت انیمیشن پوکوهانتس به اندازهای خوب است که روی ساختههای آتی این استودیو هم تاثیر به سزایی داشت و کیفیت آنها را به طور قابلتوجهی بالا برد؛ به طوری که با گذشت بیش از بیست و پنج سال به راحتی میتواند با انیمیشنهای چند سال اخیر رقابت کند.
۶- شهر اشباح (Spirited Away)
- سال انتشار: ۲۰۰۱
- کارگردان: هایائو میازاکی
- صداپیشگان: رومی هیراگی، ماری ناتسوکی، میو ایرینو، تاکشی نایتو
- امتیاز IMDb انیمیشن: ۸.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز انیمیشن: ۹۷ از ۱۰۰
استودیو جیبلی احتمالا در کنار دیزنی شناختهشدهترین استودیوی فیلمسازی جهان است. بعد از اکران موفق «نائوشیکا از درهی باد» (Nausicaa of the Valley of the Wind) هایائو میازاکی و ایسائو تاکاهاتا تصمیم گرفتند این استودیو را تاسیس کنند و از آن به بعد بسیاری از مطرحترین انیمههای دنیا را تولید کردند؛ به طوری که در حال حاضر شش عنوان از فهرست ده انیمه ی پرفروش دنیا به جیبلی تعلق دارد. اما بدون شک شهر اشباح موفقترین انیمه ی استودیو جیبلی است که موفق شد جایزهی اسکار بهترین انیمیشن بلند را هم از آن خود کند و تنها انیمه ای است که این عنوان را کسب کرده.
شهر اشباح شاهکار بیبدیل هایائو میازاکی ماجرای دختر جوانی به نام چیهیرو را دنبال میکند که به همراه پدر و مادرش به شهر عجیبوغریبی نقل مکان میکند که مملو از موجودات خیالی است. والدین چیهیرو در اثر طلسم جادوگری به نام یوبابا به خوک تبدیل میشوند و دختر داستان ما باید به هر روشی که میتواند جادوگر را راضی کند تا طلسم را بشکند.
طراحی شخصیتهای شهر اشباح از نقاط قوت این انیمه ی تماشایی است؛ به طوری که تکتک شخصیتها در عین حال که منحصربهفرد هستند، گویی به جهان واحدی تعلق دارند که همان شهر اشباح است. این شخصیتها به اندازهای در تاریخ سینما ماندگار شدند که حتی اگر با دنیای انیمه بیگانه باشید هم احتمالا چندتایی از آنها را دیدهاید.
فیلم مملو از موجودات عجیبوغریب است که هر کدام جذابیتهای مخصوص به خود را دارند. برای مثال یوبابا پیرزنی با صورتی بزرگ و پر از چین و چروک و البته موهایی حجیم یکی از به یادماندنیترین شخصیتهای این انیمه است. همچنین سکانس قطار را میتوان از بهترین لحظات شهر اشباح دانست؛ همه چیز در این سکانس در سادهترین حالت خودش است اما به اندازهای ظریف و پر جزئیات طراحی شده که به بیننده ثابت میکند هیچ چیزی جز تصویر کردن خلق و خو و احساسات شخصیتها در اولویت نیست.
۷- شاهدخت و قورباغه (The Princess and the Frog)
- سال انتشار: ۲۰۰۹
- کارگردان: ران کلمنتس، جان ماسکر
- صداپیشگان: آنیکا نوتیروس، برونو کمپوس، جنیفر کدی، جنیفر لوئیس، کیت دیوید
- امتیاز IMDb انیمیشن: ۷.۱ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز انیمیشن: ۸۵ از ۱۰۰
ران کلمنتس و جان ماسکر سال ۱۹۸۶ با ساخت «کارآگاه موش بزرگ» (The Great Mouse Detective) آغازگر رنسانس دیزنی بودند و راه نجاتی را یافتند که استودیو دیزنی به شدت به آن نیازمند بود. آنها خیلی زود با ساخت آثار دیگری مثل «پری دریایی کوچولو» (The Little Mermaid) و «علاءالدین» (Aladdin) به اعضای اصلی دیزنی تبدیل شدند.
تا این که سال ۲۰۰۹ تصمیم گرفتند با ساخت شاهدخت و قورباغه به ریشههایشان بازگردند و انیمیشنی را راهی سینماها کنند که تماما به صورت دستی طراحی شده بود. در آن دوره جلوههای ویژهی کامپیوتری بازار انیمیشن را قبضه کرده بود و استودیوهای فیلمسازی در حال رقابت برای تولید آثار کم نقص تر با استفاده از این تکنولوژی بودند و پیکسار و دریم ورکس هم از سردمداران استفاده از CGI بودند؛ با این اوصاف ساخت یک انیمیشن تماما سنتی ریسک زیادی داشت و ممکن بود با واکنشهای منفی مخاطبان همراه شود اما در نهایت این تصمیم جسورانه جواب داد و یکی از چشمنوازترین انیمیشنهای چند سال اخیر راهی سینماها شد.
شاهدخت و قورباغه ماجرای شاهزادهای است که در اثر طلسم یک جادوگر به قورباغه تبدیل میشود. او برای شکستن این طلسم باید یک شاهدخت را ببوسد اما دختر خدمتکاری به نام تیانا را با شاهدخت اشتباه میگیرد و نه تنها خودش به حالت اولیه برنمیگردد بلکه تیانا هم به قورباغه تبدیل میشود!
این فیلم نشان میدهد که حتی روشهای سنتی انیمیشنسازی در این سالها تا چه اندازه پیشرفت داشته. برای درک این موضوع به ظرافت پودر قندهای روی بیگنتها توجه کنید. البته این حجم از ظرافت و جزئیات بدون شک حاصل زحمات اریک گلدبرگ به عنوان یکی از بهترین انیماتورهای دنیا است که شخصیتهایی مثل غول چراغ جادو در علاالدین و سکانسی به زیبایی «راپسودی آبی» (Rhapsody in Blue) در فانتازیا را به دوستداران انیمیشن هدیه کرد.
۸- افسانهی شاهدخت کاگویا (The Tale of Princess Kaguya)
- سال انتشار: ۲۰۱۳
- کارگردان: ایسائو تاکاهاتا
- صداپیشگان: نوبوکو میاموتو، توموکو تاباتا، تاتسویا ناکادای
- امتیاز IMDb انیمیشن: ۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز انیمیشن: ۱۰۰ از ۱۰۰
افسانهی شاهدخت کاگویا را میتوان حماسهی استودیو جیبلی دانست. این فیلم چشمنواز با ۱۳۷ دقیقه طولانیترین اثر جیبلی هم لقب گرفته است. از آن جایی که ساخت انیمه هزینههای زیادی را برای استودیو به همراه دارد، زمان نزدیک به دو ساعت کاملا غیرمعمول است اما فیلمی به ظرافت و زیبایی افسانهی شاهدخت کاگویا نشان داد، گاهی میتوان از منافع مالی چشمپوشی کرد و اثری به واقع چشمنواز را به مخاطبان هدیه داد.
این فیلم توسط ایسائو تاکاهاتا یکی از بنیانگذاران و مغزهای متفکر جیبلی کارگردانی شده است و داستان آن دربارهی موجود زیبا و فوقالعاده ظریفی است که از یک ساقهی بامبو کشف و به عنوان شاهزاده خانم تربیت میشود. شاهزادهی قصهی ما به سن ازدواج رسیده و خواستگاران زیادی دارد اما برای هر کدام از آنها شروط عجیبی میگذارد تا بتواند از میان آنها عاشقترین مرد را انتخاب کند.
تنها با تماشای تریلر این انیمه متوجه میشویم افسانهی شاهدخت کاگویا با سایر آثار استودیو جیبلی از لحاظ طراحی تفاوتهای چشمگیری دارد و بدون شک یکی از زیباترین فیلمهای تاریخ سینما است. این انیمه ی شگفتانگیز به مخاطب اجازه میدهد با خیال راحت روی جزئیات بصری شگفتانگیزش تمرکز کند و از این تجربه غرق لذت شود.
۹- اسم تو (Your Name)
- سال انتشار: ۲۰۱۶
- کارگردان: ماکوتو شینگای
- صداپیشگان: مونه کامیشیرایشی، ریونوسوکه کامیکی، آئویی یوکی
- امتیاز IMDb انیمیشن: ۸.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز انیمیشن: ۹۸ از ۱۰۰
اسم تو به عنوان سومین انیمه ی پرفروش تاریخ یکی از ابرقدرتهای این عرصه به حساب میآید. ماکوتو شینگای با ساخت آثاری مثل «محل قرار روزهای اول آشنایی» (The Place Promised in Our Early Days)، «۵ سانتیمتر در ثانیه» (۵ Centimeters per Second) و «صداهای ستارهای دوردست» (Voices of a Distant Star) به عنوان یکی از تاثیرگذارترین کارگردانهای ژاپنی شناخته میشود اما بدون شک اسم تو جایگاه ویژهای در کارنامهی هنری او دارد. برای فهمیدن علت این موضوع کافی است نگاه کوتاهی به این انیمه بیندازید تا از زیباییهای بصری آن سرمست شوید.
اسم تو روایتگر داستان عاشقانهی میان یکی پسر دبیرستانی در توکیوی شلوغ و یک دختر دبیرستانی در حومهی ژاپن است که بدنهایشان به صورت ناگهانی با هم جابهجا میشود. آنها باید با شرایط تازهشان کنار بیایند و برای یافتن یکدیگر راهی سفری عجیب و مرموز شوند.
اسم تو علاوه بر کسب موفقیتهای تجاری با تحسینهای زیادی هم مواجه شد؛ برای مثال ران کلمنتس و جان ماسکر از کارگردانهای تاثیرگذار دیزنی اسم تو را تحسینبرانگیز دانستند.
انیمه ی اسم تو یک جهش بزرگ در طراحی دستی انیمیشنها به حساب میآید. تکتک سکانسهای این انیمه چشمنواز، پر جزئیات و شگفتانگیز هستند. در هر صورت اگر قرار باشد انیمیشنهای سنتی به این سمت و سو بروند باید به آیندهی آنها حسابی امیدوار بود.
منبع: digikala
این مطلب چقدر مفید بود؟
به این پست امتیاز دهید!
متوسط آرا ۵ / ۵٫ ۲
اولین نفری باشید که به این پست رای می دهید!