نورپردازی در انیمیشن – بخش معرفی (قسمت اول)
چرا نور پردازی میکنیم؟
انیمیشن ها زمانی خلق میشوند که هنرمندان ماهر و پرشور برای ساخت داستانی در دنیایی با قابلیتهای شگفت آور ، استعدادهای خود را باهم ادغام میکنند. طراحان ، ایده پرداز این دنیای خیالیاند . مدلسازان این دنیا را میسازند ، ریگر (Rigger) کسیاست که به این دنیا قابلیت تحرک میدهد (Rigger استخوان بندی اجزاء متحرک انیمیشن را انجام میدهد تا بتوان آنها را به حرکت درآورد) و انیماتور این دنیا را به آواز و رقص درمیآورد. این وظیفهی نور پرداز است که این جهان را زیبا کند و به آن شکل و زندگی و روحی پاک ببخشد. نورپردازی یعنی استفاده از هندسه و تغییر آن برای خلق صحنه ای که مخاطب بتواند در آن غوطهور شود و به این ترتیب به فیلم اجازه دهد که مخاطب را به یک سفر ببرد. در نهایت ، مانند تمام بخشهای دیگر در استدیو انیمیشن، هدف از نورپردازی ، تعریف یک داستان است.
نقش نورپردازی
نورپردازی انیمیشن به خودی خود یک هنر است و در انیمیشن سازی یک کار ظریف و دقیق است. هنگام مشاهده یک انیمیشن ، سهم هنرمندان دیگر در ساخت انیمیشن مشخص است. بیننده میتواند تمام اجزاء صحنه را ببیند و بفهمد که یک مدلساز باید این اشیاء را بصورت یک محیط سه بعدی ساخته باشد. حرکت کاراکترها گواهی بر کار انیماتور است. نورپردازی مانند موسیقی متن ، بیشتر در سطحی عمیق و روانشناسانه کار میکند. نورپردازی لزوما به عنوان یک عنصر مجزا در صحنه وجود ندارد ، اما بیشتر توسط بیننده احساس میشود. مخاطبان عموما هر نور مجزایی را تشخیص نمیدهند و یا حتی به اینکه چه زمانی از روز به تصویر کشیده شده توجه چندانی نمیکنند.اما در مقابل ، تاثیر نورپردازی را حس میکنند و ناخودآگاه به آن واکنش نشان میدهند.
نورپرداز در یک فیلم انیمیشن ، سه هدف اصلی را در ذهن دارد. این اهداف در طول این سری مطالب با جزییات مطرح خواهند شد اما الان صرفا معرفی میشوند. هدف اول ، هدایت نگاه بیننده است. نورپرداز از روشنایی ، تضاد ، رنگ و هر وسیلهی ضروری دیگری استفاده میکند تا صحنه را برای مخاطب طوری بسازد که بتواند روی بازی تمرکز کند. صحنهها میتوانند به شدت پیچیده شوند و این وظیفهی نورپرداز است، تضمین کند که مخاطب بر روی ناحیه ای از صفحه که بیشترین اهمیت را برای داستان فیلم دارد تمرکز میکند . همچنین این مسئله زمانی مهم است که یک صحنه بسیار کوتاه باشد و بینندگان برای تمرکز بر روی نکته اصلی داستان در آن صحنه ، زمان محدودی داشته باشند.
شکل ۱٫۱ هر دوی این تصاویر هندسه یکسان دارند. شکل بصری ناشی از ایجاد تنوع با استفاده از نور و سایه به کره ، در تصویر B حجم ، وزن و علاقه بصری بیشتری می بخشد.
هدف دوم ، جلب توجه بصری در صحنه با شکل دهی مناسب به تمام اشیاء است. شکل دهی دیداری در گرافیک رایانه ای (CG) مانند نقاشی است ، به این دلیل که در هر دوی اینها هنرمند تفاوتهایی ایجاد میکند تا بتوان اشیاء دو بعدی واقع بر روی صفحه مسطح را به صورت موجود در فضای سه بعدی مشاهده کرد. یک هنرمند گرافیک رایانه ای میتواند با حجم دادن بیشتر به اشیاء بوسیله ایجاد تغییرات در روشنایی ، رنگ و مقدار ، کاری کند که اشیاء از نظر دیداری بیشتر جلب توجه کنند.
سومین وظیفه مهم نورپرداز ، کمک به بیان داستان به وسیلهی برقرار کردن حال و هوا و روحیه است. همهی هنرمندان در یک پروژه انیمیشن سازی برای بیان یک داستان تلاش میکنند و ضروری است که تمام آنها تلاش کنند تا داستان را به بهترین شکل ممکن نقل کنند. نکاتی از داستان که یک نورپرداز دریافت میکند غالبا بر اساس ایجاد حالت روحی خاصی است، از قبیل :
- این صحنه را عاشقانه تر کنید.
- بیننده باید انگیزه های شیطانی این شخصیت را احساس کند.
- در طول این سه صحنه ، باید تنش ایجاد شود.
یک نور پرداز برای ایجاد حال و هوای مناسب ، ابزارهای زیادی در دسترس دارد . یکی از ابزارهای اصلی ، استفاده از طراحی رنگ است. نورپرداز میتواند با استفاده از رنگ و نور ، بر واکنش ناخودآگاه بیننده ، هنگامی که اولین بار صحنه را میبیند ، اثر بگذارد.
در شکل ۱٫۲ زاویه دوربین و مجموعه در هر صحنه تقریبا یکسان است ، اما توجه کنید چگونه حال و هوای صحنه ، بسته به میزان نور و رنگ به طور چشمگیری تغییر کرده است.
شکل ۱٫۲ خواه اینکه روشنیِ روزی تمیز و شفاف باشد یا درخششی گرم و نارنجی در “ساعت جادویی” یک عصر (ساعتی نزدیک به غروب آفتاب که درخشش آفتاب در بهترین حالت قرار دارد) و یا روشنایی عصری خنکتر ، پالت رنگ بر حال و هوای هر کدام از صحنهها تاثیر بزرگی میگذارد. تصویری از انیمیشن کوتاه “کتابهای پرنده شگفت انگیز آقای موریس لسمور” ، محصولی از استودیو Moonbot .
همچنین در انیمیشن “ادموند خر” (Edmond Was A Donkey) ، رنگ برای ایجاد حال و هوای مناسب در شکل ۱٫۳ در این صحنه به شدت موثر بوده است. ادموند از زندگی ناراضی و افسرده است . نورپردازی با رنگ آبی خنک طراحی شده تا فورا احساس غم و افسردگی را به تصویر بکشد. با پیشرفت داستان ، نور گرمی از بیرون صفحه نمایش وارد میشود که احساس خوشبینی و امید را ایجاد میکند. این احساس از طریق دیالوگ یا بازی منتقل نمیشود بلکه فقط با یک طراحی رنگ سادهی متشکل از نورهای گرم و سرد ایجاد میشود.
شکل ۱٫۳ ورود نور گرم ، حال و هوای این صحنه را کاملا از صحنهی قبلی که با رنگ سرد بود متمایز میکند. تصویری از انیمیشن کوتاه “ادموند خر” (Edmond was a Donkey) ، متعلق به Papy3d/ONF NFB/ARTE .
شکل ۱٫۴ در این صحنه ، انتشار نور به اطراف پنجره و سایر منابع نور اضافه شده. تصویری از انیمیشن کوتاه “little freak” ، متعلق به Edwin Schaap.
پخش نور یکی دیگر از عناصر دیداری است که به ساخته شدن حال و هوای صحنه کمک میکند. وقتی هنرمندان از انتشار نور صحبت میکنند ، منظورشان تاثیر یک منبع نور نرم و ملایم است که باعث ایجاد درخشش و مه آلودی در کل تصویر میشود و به آن صحنه حسی جادویی میبخشد. افزایش انتشار ، با پخش یکنواخت نور از یک منبع نور انجام میشود و همانطور که در شکل ۱٫۴ دیده میشود، باعث ایجاد حس لطیف تری میشود .
این روش استفاده از نور ملایم برای ایجاد درخشش در تصویر ، یک تکنیک آزموده شده و اثبات شده در فیلم سازی است. در دوران سینمای اولیه ،آغشته کردن مواد کاربردیای مانند وازلین به لنز دوربین ، برای دستیابی به همان تصویر ، امری معمول بود. این لطافت در نورپردازی امری است که لزوما توسط بیننده تشخیص داده نمیشود اما قطعا احساس میشود و برای تاثیر گذاشتن بر روحیه مخاطب استفاده میشود. فیلمهای انیمیشن امروزی ، این زیبایی شناسیِ از قبل ایجاد شده را انتخاب کرده و از آن استفاده میکنند.
این ظاهر لطیف و پخش شده ، مثال خوبی از نقش روانشناسانهی نورپردازی در نقل داستان است ، درست مانند موسیقی متن. موسیقیِ معادل با نورپردازی ، میتواند یک موسیقی عاشقانه و آرامش بخش باشد که بیننده را مجذوب نگه دارد . موسیقی به آرامی و به طور یکنواخت و بدون تغییرات ناگهانی که ممکن است بیننده را شوکه کند ، جریان پیدا میکند.
فیلمهای درام و ترسناک ، برای ایجاد حال و هوا به وسیلهی صدا ، دارای ملاحظات عمیقتر و سنگین تری هستند. تغییرات و پرشهای ناگهانیای در موسیقی وجود دارد که میتواند مخاطب را به هیجان بیاورد. معادل دیداری آن برای انتقال تم شیطانی، تصویری تیره با کنتراست بالا است . این جلوه ، به نخستین روزهای سینما برمیگردد که مشابه همین تکنیک در یکی از اولین و تاثیرگذارترین فیلمهای ترسناک ، یعنی نوسفراتو ، به نمایش در آمد. در این فیلم کنتراست به شدت چشمگیر است و در بسیاری از بخش ها تصویر در تاریکی مطلق فرو میرود در حالی که بخشهای دیگر فراتر از حدی که دوربین بتواند آن را ضبط کند ، روشن شده و باعث ایجاد یک تصویر سفید و برجسته میشود.
بدون استفاده از نورپردازی موثر ، فیلمها نمیتوانستند یک داستان را به طور کامل به بیننده منتقل کنند . تمام هنرمندان در مرحله پیش پردازش از طریق نورپردازی ، برای انتقال موفقیت آمیز احساسات و داستان یک فیلم به بیننده ، باید با یک وظیفه در ذهنشان ، باهم کار کنند : برای نقل یک داستان.
این مطلب ادامه دارد…..
منبع: کتاب نورپردازی در انیمیشن
(هرگونه کپی برداری از مطالب وبسایت خانه انیمیشن بدون ذکر نام و حذف لینک غیر قانونی و داراری پیگرد قانونی است)
این مطلب چقدر مفید بود؟
به این پست امتیاز دهید!
متوسط آرا ۳٫۵ / ۵٫ ۲۲
اولین نفری باشید که به این پست رای می دهید!