هفت نمونه از بهترین استوریبوردهای پیکسار (قسمت دوم)
بالا
انیمیشن بالا محصول سال ۲۰۰۹، شروعی موزیکال داشت که نزدیک به ده دقیقه به طول انجامید، مونتاژی از قطعات موزیکال که زندگی و ازدواج کارل را نشان میداد و یکی از مشهورترین صحنههایی انیمیشنی است که پیکسار تا کنون ساخته است. این سکانس داستان زندگی کارل و همسرش الی را با تمام فراز و نشیبهای و در نهایت مخاطب را برای سرایش داستان اصلی که ماجرای خانه معلق در هوای کارل است آماده میکند. مخاطب در این سکانس مشاهدهگر رؤیای آنها برای دیدن آبشار بهشت و پیر شدنشان کنار هم است.
فیلمسازان قصد داشتند که این سکانس را بهعنوان خاطرات کاراکتر به نمایش در آورند و سعی کردند بدون بکار بردن دیالوگ و تنها استفاده از تکنیکهای بصری و موسیقی داستان را روایت کنند. پس از پایان غمانگیز این سکانس، مخاطب با کارل همزادپنداری میکند و رفتارهای او و شیوه شروع ماجراجوییاش برای مخاطب قابلقبول میشود.
در سکانس اولیه فیلم اطلاعات کافی برای سراسر فیلم به مخاطب داده میشود، و کارگردان پیت داکتر تصمیم گرفته است که همه اطلاعات سنگین داستان مانند عدم توانایی فرزندآوری کارل و الی را در این سکانس به نمایش درآورد. این مسئله باعث میشود که مخاطب با تمام روحش به داستان و کاراکتر اصلی داستان توجه کند. زمانی که راسل وارد صحنه میشود پویایی داستان دچار تغییر میشود. صحنه آغازین انیمیشن بالا تحسینهای بسیاری را برای پیکسار به همراه داشت.
در جستجوی نمو
در جستجوی نمو پنجمین فیلم پیکسار است که در سال ۲۰۰۳ اکران شد. این انیمیشن داستان یک دلقک ماهی به نام مارلین را بیان میکند که با کمک یک ماهی دیگر به نانم دوربی در جستجوی فرزند گمشدهاش نمو است.
ایده این انیمیشن توسط کارگردان آن اندرو استنتون و خاطرات دوران کودکیاش از تنگ ماهی که در مطب دندانپزشکی بود سرچشمه گرفته است. بهعنوان یک کودک، اندرو فکر میکرد که ماهی دلش میخواهد به خانهاش در اقیانوس برگردد. مقایسه استوری بورد این کار با خروجی نهایی در صحنه دندانپزشکی درباره چگونگی کارکردن پیکسار با ترکیببندی و زوایا میگوید.
باوجود اینکه فوتورئالیسم کاراکترهای انسانی نسبت به کارهای قبلی پیکسار پیشرفت کرده بود، پیکسار ترجیح داد که کاراکتر انسانها را نسبت به ماهیها کارتونیتر در نظر بگیرد.
انیمیت، نورپردازی آب، و ریزش آب چالشهای تولیدی بزرگی بودند، استودیو در نهایت سعی کرد بر شبیهسازی ذرات متکی شود. با وجود اینکه استوری بورد این کار نشان میداد که عواطف و حالات چهره کاراکترها چقدر از اهمیت زیادی برخوردار هستند، کاراکتر مارلین چهرهای تقریبا انسانی دارد و بیشتر حالات چهرهاش متکی به چشمهایش است.
داستان اسباب بازی
داستان اسباب بازی اولین فیلم بلند پیکسار است، که توسط والت دیزنی در سال ۱۹۹۵ پخش شد. این انیمیشن آنقدر محبوب شد که سه قسمت دیگر از آن ساخته شد. داستان اسباببازی درباره جهان اسباببازیهایی است که جان گرفته اند. یک عروسک کابوی به نام وودی حس میکند که جایگاهش با ورود یک اسباببازی جدید به نام بازلایتر به خطر افتاده است اما در نهایت آنها برای برگشتن پیش صاحبشان اندی مجبو به همکاری با همدیگر میشوند.
در طول توسعه، پیکسار سعی کرد که کاراکتر درستی از وودی تعریف کند. در برخی از نسخههای فیلمنامه کاراکتر او خیانتکار و دوستنداشتنی بود. اما در نهایت در فیلم کاراکتر او در نقش سرپرست اسباببازیها نشان داده شد و در پرده دوم داستان او حس همزادپنداری دوستانش را از دست میدهد و برای بهدستآوردن دوباره اعتماد آنها باید باز را نجات دهد.
استوری بورد این کار به صورت دستی انجام شد، در واقع نسخه کمیکی از فیلم بود. در نهایت میبینیم که تا چه حد طراحیهای استوری بورد و صحنههای فیلم مشابهت داشتند.
شگفتانگیزان
شگفتانگیزان در سال ۲۰۰۴ به عنوان ششمین فیلم پیکسار و اولین فیلمی که تمام کاراکترهایش انسان بودند اکران شد. داستان درباره خانواده ای است به دلایلی از زندگی قهرمانی دست کشیدند اما حالا با آمدن یک کاراکتر شرور جدید باید به زندگی قبلی برگردند.
جهان شگفتانگیزان سبک و سیاق دنیای ما در دهه ۶۰ میلادی را نشان میدهد. به همین خاطر، کالراسکریپت این کار، وسط لو رومانو ساخته شده است و از جذابیت خاصی برخوردار است. یک کالراسکریپت نماهای یک سکانس را که در استوری بورد طراحی شده است با پاستل یا مدادرنگی نشان میدهد به عنوان بخشی از زبانبصری فیلم.
رومانو توانست به فیلم جلوهای از دهه ۱۹۶۰ را بدهد. اندازه و شکل اشیاء و مردم نقشی مهمی را در این فیلم بازی کرد، اما رویکرد لو رومانو این بود که تمام داستان را با استفاده از شکلهای پایه بیان کند و برای این کار از طراحان کاراکتر این کار الهام گرفت.
درون و بیرون
انیمیشن درون و بیرون در سال ۲۰۱۵ اکران شد و پانزدهمین انیمیشن پیکسار بود که توسط پیت داکتر کارگردانی شد و رونی دل کارمن نیز کارگردان دوم این اثر بود. در میان جوایزی که این اثر توانست برنده آنها شود توانست جوایزی را هم بخاطر استوریبورد آن بدست آورد.
قسمت اعظمی از داستان در ذهن رایلی رخ میدهد، جایی که عواطف او شادی، ترس، خشم، نفرت، و غم ساکن هستند. فیلم به خوبی توانسته مسائل و تنشهای درونی و بیرونی را نشان دهد.
صحنه مرکزی داستان زمانی است که رایلی در مدرسه جدیدش دچار حالت تراماتیک میشود و جلوی بقیه همکلاسیهایش شروع به گریه میکند، شادی و غم هر دو سفری را به گوشههای ذهن رایلی شروع میکنند. اسکچهای استوریبورد این اثر به ما نشان میدهد که هر یک از کاراکترها از چه میزان اهمیت در داستان برخوردار هستند و چطور میتوانیم سیر آنها را دنبال کنیم، بدون اینکه بخواهیم درگیر اطلاعات پیچیدهای درباره کارکرد ذهن شویم. این اثر نیز مانند روال همیشگی پیکسار، درباره عواطف است.
لیلو و استیچ
لیلو .و استیچ در سال ۲۰۰۲ توسط والت دیزنی ارائه شد، این اثر توسط کریس ساندرز و دین دیبلویس کارگردانی شد. کریس ساندرز که سرپرست استوریبورد این انیمیشن بود ایدهاش را بر پایه کتاب کودکانهای که او توسعه داده و درباره کاراکتری به نام استیچ بود قرار داد.
استیچ در کنار دختر شش سالهای به نام لیلو قرار گرفت، استیچ در این انیمیشن درباره مفهوم خانواده در جامعه هاوایی میآموزد. این فیلم توانست موفقی زیادی را از آن خود کند.
سبک طراحی کریس ساندرز تأثیر خیلی زیادی بر طراحی کاراکتر این انیمیشن گذاشت و در مقابل سبک مرسوم دیزنی قرار گرفت. یکی دیگر از تفاوتهای این انیمیشن استفاده دوباره از آبرنگ در طراحی پسزمینهها بود.
در طول فیلم ترکیببندیها متمرکز بر کاراکتر هستند. چیزی که درباره استوریبورد این انیمیشن جذاب است ارتباط غیرگفتاری است که میان دو کاراکتر اصلی وجود دارد، این مساله در اسکچهای این کار هم مشهود است.
این مطلب چقدر مفید بود؟
به این پست امتیاز دهید!
متوسط آرا ۳٫۵ / ۵٫ ۶
اولین نفری باشید که به این پست رای می دهید!